داستان یک پیروزی
اثری که لئونارد مولودینو نوشته است؛ این اثر به نوعی داستان جشن پیروزی بر ناملایمات است. وی در این کتاب از تمرکز شدید، خودمحوری و غیرقابل پیش بینی بودن هاوکینگ میگوید. نویسنده تقریباً موقعیتی منحصر به فرد دارد. وی که فیزیکدان و نویسنده علوم است، طی سالهای طولانی با هاوکینگ همکاری نزدیک داشت و با کمک یکدیگر دو کتاب پرفروش نوشتند «تاریخچه مختصر زمان» و «طرح بزرگ». در حقیقت همکاری آنها باعث شد خاطرات زیادی با یکدیگر داشته باشند.
تفسیر حالات هاوکینگ
بسیاری از افراد وقتی برای اولین بار با هاوکینگ ملاقات کردند فکر میکردند که حتمن باید حرفی بزنند و منتظر بودند او پاسخهای رایانهای خود را بسازد. البته اگر هاوکینگ لازم میدانست به طور کامل پاسخ میداد. کسانی که او را خوب میشناختند با تفسیر حالات چهره او میتوانستند چیزهای زیادی را درک کنند. او با حرکت دادن چشمانش به چپ یا راست نشان میداد که آیا میخواهد کمی روی صندلی خود جا به جا شود یا خیر یا اگر چیزی کاملاً درست نیست، ابروهایش را بالا میآورد و اگر احساس بهبودی میکرد لبخند میزد.
یک دانشمند بی پروا
نویسنده در این کتاب از اولین برخوردش با هاوکینگ تا صحبت بر سر نظریه نسبیت اینشتین با این دانشمند مینویسد. زمانی که هاوکینگ «طرح بزرگ» را مینوشت به شکلی بحثبرانگیز میخواست، بیان کند که فلسفه مرده است؛ این بدان معناست که فیزیک نظری اکنون جایگزین آن شده است و به عنوان وسیلهای است که ما اکنون عمیقترین سوالاتمان را میپرسیم و به آنها پاسخ میدهیم. مولودینو میگوید، «هاوکینگ در راه خود بی پروا بود و دوست داشت سر و صدا ایجاد کند.»
اینکه هاوکینگ به شهامت مشهور بود موضوع جدیدی نیست، اما ما اغلب در مورد آسیبپذیری او چیزی نمیشنویم. دانشمندی که داخل بدن خود گیر کرده و قادر نیست. سادهترین کارها از جمله خارش بخش کوچکی از بدن یا پاک کردن یک قطره عرق را انجام دهد. با این حال هیچ گاه کسی به وی ترحم نکرده است.
نویسنده در پایان کتابش گفته است؛ اکنون که این کتاب را نوشتهام احساس میکنم هاوکینگ را بهتر میشناسم.